رایان جونمرایان جونم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

رایان ماه من

عسلکم

نهم شهریور رفتیم شام نرکوه با دایی عباس وزندایی زهره وبابایی ومامان جون باخودمون سوربردیم وسورپرگوخوردیم به به که خیلی چسبید امروزم یعنی دیروزمیشه الان خاله سحراینا اینجابودن باعلی کوچولوکلی بازی کردین باکفتری که بابایی واست اورده واسمش هم گذاشته پاقرمزی،گل پسرنازپسری صبح که ازخواب پامیشه میره با پاقرمزی سلام میکنه فداش شم یادستتوبلندمیکنی میگی ننام یعنی سلام یاسرتو کج میکنی وخلاصه کلاواسه خودت خوشی امروزم که بابایی واست یه ماشین باری گنده خریده بودکلی ذوق کردی وتاتونستی بازی کردی جیگری.راستی یادم رفت بگم امشب رفتیم پیش نی نی عمومهدی خیلی خیلی نازو کوچولوئه اسمش هم ریحانه خانمه من گذاشتمش روپام اصلاحسودی نکردی چون که خیلی پسرماهی هستی عزیزم ...
14 شهريور 1393

تولدبابایی

فردا تولدباباییه ولی من و گل پسری امشب واسش جشن گرفتیم باضافه خاله سیمین که دوست فابریک مامیه.جیگرطلا با بابایی رفت مغازه منوخاله هم رفتیم خریدواسه کیکو شام بابایی سورپرایزشد حسابی.راستی چهارشنبه شب عقدعموسعیدبودانقدشماعموتو دوس داری که نگو کلی گریه کردی میخواستی موقع عقدحتماروپای عموبشینی دیگه جوری گریه میکردی که مجبورشدیم ببریمت خونه آقاجونت.مامان جونی هم دیشب ازمشهدبرگشت رفتیم پیشش دخترعمومحمدهم امروزبه دنیااومده ان شالله خوشقدم باشه پسردایی رضاکوچولوهم بسلامتی ختنه کرده بایدبریم پیشش بهش تبریک بگیم الان بیش ازحدخوابم میادکه چشام بازنمیشه اصلانمیفهمم چه دارم میگم شب بخیرپسرک ماه من ...
1 شهريور 1393
1